ابری که دست بر دریا میانداخت
آب را تا خاک
نزدیکتر از دو فاصله خط میزد
زنی که خیستر از دریا میآمد
نشانههای ساحل را در هم ریخت
دستان ِ کوچکش خزری پنهان بود
و معنی پارو کشیدن قایقران را خوب میفهمید
زنی که ناگهان و خیس میآمد
آب را شمایل دریا
میبخشید.
از جمله ی« آب را شمایل دریا می بخشید» خیلی خوشم اومد .آفرین.
قشنگ بود.
قشنگ یعنی چه؟
قشنگ یعنی تعبیر عاشقانه ی اشکال.
به منم سر بزن
تکه ابری که از این نزدیکی ها میگذشت گفت :
بزودی خواهم امد
من این نیستم
ان وقت...
سلام
همه وبلاگت نخوندم
ولی در مورد این شعر آخر می تونم بگم جالب بود
موفق باشی
سلام خیلی خوب بود.عوضش کردی یا همونه؟
سلام عزیز
شعر قشنگی بود عالی
ممنون از لطفت
آیدین سر یه کاری می ره .... فکر می کنم با مسعود باشه
شاد باشی
سلام دوست عزیز. ممنون که منو مهمون چشمات کردی و به کلبه ام سر زدی.ممنون که بهم نیرو میدی.......مطلبت زیبا بود.
باد پاییزی برگریزان درختان یاد اولین عشق یاد روزهای خنک دارآباد یاد خندیدنهای دونفره.
سلام . خوبی ؟ وبلاگ عالی و خوبی داری . دلم نیومد نظر نداده برم . عالی بود ... راستی میدونی دلایل افسردگی چیه ؟ به روزم . اگه دوست داشتی بیا . خوشحال میشم .. قربانت // سهیل
و که بود آن زن؟/آفرین ترشی نخوری یه چیز خوبی می شی
پس بگو زودتر گردباد بیاید دلتنگی هایمان را ببرد.
خسته از تردیدم...
خوب بود یعنی باحال بود به ما هم سربزن
جان مع؟
بوگو تو بیممیری...!
اپ شدم......
وبلاگ خیلی خیلی جالبی داری - از اینکه اینقدر حال و هوای فیلم توش هست خیلی خوشم اومد.باز هم به من سر بزن.
اندک آرامشی در فاصلهء روزها..تا دیروز شکل گرفته به فراموشی سپرده نشود و فردا به هایئت امروز فراز آید.....