پست قبلی خودم رو احمق معرفی کردم ویه سری دلایل هم آوردم برا احمق بودنم ولی باورم نشده بود!حالا به این باور رسیدم.شاید مطلبم رو هیچوقت اون دسته از آدمهایی که مورد خطاب هستند نخونند یا اینکه خبر نداشته باشند این وبلاگ برا من و فلان و...........حالا.
چند وقت پیش فیلمم یهو به چند تا جشنواره خارجی راه پیدا کرد منم خدا رو شکر کردم درست شبیه علی دایی زمانی که گل می زنه! خلاصه احساس کردم خیلی شاخ شدم.درست مثل آقای شهردار (سابق)از اون روز من خدایگان سینما بودم و دستیارنم جبرئیل ومیکائیل وبقیه برو بچ بودند تا اینکه سرو کله ازرائیل پیدا شد وگفت:بیا تصویرهای کار منوبگیر..من گفتم:فرصتی تا جشنواره کوتاه نمونده ومنم پای تدوین کار خودم هستم گفت:کار من چند شب بیشتر نیست وهمش شب کاریست..گفتم:دیگه بدتر..گفت:واقعا شاخ شدی....گفتم:کی شروع می کنی  با ایما واشاره گفت:تخمم نیستی گفتم:ممنون.
اینجا کل نا خواسته آغاز شد
هزار بار به خودم تو هزار ساعت فحش دادم(ناموسی هم بدتر)که دیگه کارهای سینمای جوانی نکنم باز سرو کلمو بززنند می رم انجمن!
باور کنید الان احساس شاخ بودن از بین رفته وجبرئیل و میکائیل یه جایی توهمین شهر نشسته اند چند نفر هم دور خودشون جمع کردن و دارن زیراب منو میزنند(به جز دستیار یک امیر سردار محسن)شایدم بر عکس خلاصه الان کسی چیزی نمی دونه...اینو می خواستم بگم
که بخدا با بچه های سینمای جوان کار کردن خیلی سخته البته نمیشه جمع بست ولی خوب..
حالم از روحیه گندم بهم می خوره هرکسی با یه چس ناله دلم نرم میکنه.


هر چقدر فکر می کنم بیشتر متوجه می شم که احمقم چند سال پیش احمق تر از حالا بودم به هر حال احمق بودن من یه مسئله  است واحمقتر شدنم در جای خود مسئله ای دیگرمن اینو خوب می دونم که هیچکدوم(تقریبا) از شما هایی که این مطلب رو می خونید پدر روحانی نیستید(چه آخوند دین اسلام چه کشیش دین مسیح)ومنم نمی خوام اعتراف بکنم منتهی بهانه ایست که اولا شرف خودم رو ببرم وبعد اینکه مطلب جدیدی پست کنم وبعد با خیال راحت سیگار وچایی رو در کنار هم زیارت کنم.
چند وقت پیش ب مخابرات وسیتم اون شک کردم برا اینکه موبایلم زنگ نمی خورد با خودم گفتم :چرا؟...متوجه نشدم تا اینکه روزی دوستی گفت:فیش موبایلت اومده؟... بعد من گفتم:آره... گفت: چقدر؟گفتم: ۱۹۲۷۴۵۲ ریال..گفت:پرداخت کردی؟گفتم:نه....! گفت:خوب قطع شده دیگه!بعد من گفتم: عجب....گفت:چرا پرداخت نمی کنی ؟..گفتم:پول ندارم گفت:پس هیچ حرفی برا گفتن ندارم.حالا از اون روز ۴ماه میگذره چند روز پیش رفتم امور مشترکین گفتم:آق چند وقته برا من قبض نیومده!گفت:شمارت چنده؟گفتم:رونده...گفت:خوب شماره روندت رو بگو...(........مثلا گفتم)گفت: بدهی داری گفتم:میدونم..گفت:۷۸۵۴۱۲۰ ریال گفتم: مخابرات با من کل کل میکنه ها......اون هیچی نگفت..با خودم گفتم اگه من اون مبلغی رو که باش موبایل خریدم روبااین بدهکاری جمع کنم میشه جیزی حول و هوش یک میلیون وخورده ای اندازه کل رای مهر علیزاده خوب چرا من کاندید رئیس جمهوری نشدم؟....اینجا بود که به خودم گفتم خیلی احمقی بابا تو خیلی حالت خرابه...نه به خاطر مقایسه کردن بدهیم با رای مهر علیزاده....به خاطر اینکه من تلفنی مخ یه بابایی رو آوردم پایین که تهیه کننده فیلمم بشه بعد فهمیدم که اون داشته مخ منو میزده که براش فیلم بسازم!