سقراط: یقین که بارها شنیدهای که میگویند چگونه میتوان شناخت که ما در این دم بیداریم و در حال بیداری گفتوگو میکنیم، یا در خوابیم و تصورات و پندارهایی که داریم رویاست؟ "
ته ئه تتوس: سقراط، یافتن علامتی که به یاری آن بتوانیم خواب را از بیداری بازشناسیم به راستی دشوار است زیرا همه پیشآمدها در هر دو حال شبیه یکدیگرند. مثلاً آنچه تاکنون به یکدیگر گفتهایم ممکن است در خواب بوده باشد همچنانکه هر وقت در خواب سخن میگوییم میپنداریم که بیداریم و در بیداری گفتوگو میکنیم.
رودباران غرناته یکی میگرید یکی خون میفشاند.....
متن جالبی بود .. .
یه خورده سنگینه... خوب نفهمیدم چی شدولی با حال بود
موفق باشی عزیز
سلام خوب بود خیلی مسته نه؟
حالا قبلش هم مست بودی کاری نداریم ولی بعضی ها وقتی خیلی مشروب می خورن مست می کنن حتی اگه نگهبان باشن
سلام نیستی.مستی.کجایی؟
می خواهم بگریزم...
از خود
از تو ...
از نفرت
از ....
از هر چه بوی دروغ می دهد....
سلام.هنوز نفس داری که! باز!
پس چی شد جشنواره من فکر کنم امسال زیاد با کیفیت نباشه.
بی صبرانه منتظر مطلب بعدیت هستم اگه راست گفته باشی و واقعا درباره ی تهران ساعت ۷ صبح باشه!
سلام
این چه بید ؟
احسان مطلب قبلی چی شد.با تهران ۷ صبح حال کردم خیلی خوب بود مخصوصا سکانس افغانی و ساختمان نیمه کاره.
دوست عزیزی که یه مقدار حالت خرابه لطفا در خونه خودتون بازی کن من اعصاب ندارم.
من از تو دیوانه تر هستم.
من از تو دیوانه تر هستم.
زنبغی از ته گلخانه صدا زد برگرد
من در اینجا نفسم می گیرد
دل من می میرد
دل من مثل دل آئینه نازک شده است
با صدای نفس پنجره ها می شکنند
بی صدا می شکند
پشت این شیشه دل نازک من
باغ و آن همهمه را می خواهد
همه را می خواهد